من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
دی که شرارههای خاطرات اصحاب بر دیباچهی ذهن بیتاب زبانه میکشید و پرده میدرید و دست بر حلقوم زمان میفشرد... بر مخیلهی خاموش، عیان گشت که فقدان و هجران صحابهی چرّات، دینام مُچرت ما به آتش حزن و فراق سوزانده، خیال یاغی بر جای خود نشانده و تسمه ذهن ما درانده! و چه دلیلی از این مبرهنتر بر تعلل رفته بر این سرای رو به ویرانی! باری در این تعلل بر این سخن شکّرشکن شیخ سخنور شیراز که من دگر شعر نخواهم که نویسم که مگس/ زحمتم میدهد از بس که سخن شیرین است دست آویزی نتوانستم جستن! که مردم ظاهربین متظاهرم خوانند و بدین سخن باطل مرا رانند و اهل خرد خود دانند که هرچند دروازهی دهان مردم تا ابدالدهر باز خواهد ماند و الحق این یگانه دری است که «عاقل ببندد به زحمت دری... گشاید به غفلت در دیگری» حالیا... المومن والمومنة کیس! و چرا عاقل کند کاری که گویندش خودآزاری! باری همچنین در قصور رفته چنگ زدم بر بهانههای همیشگی گرفتاری و ضیق وقت که ندایی از غیب در رسید که گوشی بر دست، تخمه بر لب، دل پر از شوق به خواب ضیق وقت را خنده میآید ز استدلال ما و چنان شد که شرم سراچهی وجودم به چنگال قضاوت خنجر خنجر بکرد، ذبح شرعی نمود و شد آنچه شد! القصه بر قصور این دوران خاموش و بار گناه بر دوش و رهایی از اینهمه پاپوش!!! همین نبشتهی مدهوش! فی الحال ما را بس!
نظرات شما عزیزان:
فاطمه ادامه بدم؟مطمینی دلت میخواد اینکارو بکنم؟؟خوب فکراتو بکن!من اینجا نشستم و نفسم تازه کردم!انتخابتو بکن دو نقطه - بغض...
این بالاترین تعریفی بوده که تا حالا ازم شده!مگس )
چسبید!پست های اسفند 92و فروردین 93ت رو نگاه کن!اون موقع ها چه قدر دوستم داشتی!! )
پاسخ: :))))))
دیووووونه!!!
عاره عاره اونموقع هنوز به ذاتت پی نبرده بودم! بعدا خودتو نشون دادی! اون روتو رو کردی! PPPPppppPPPP:
رفتم
خدافظ عسسسسسسسلم
پاسخ:پپفففف
مژده بده مژده بده... یار رهااایید مرا...
خداااااااااافظ
!بعله و اینااااا
من با همین چهره خبیث خیلی مردمی تر و خیلی محبوب ر و کول تر و اصن من خوبم تو بد برو دیگه اینور نیااا ازین متنای خاک برسیری ناشی از دلتنگی هم ننویس!من و گل یخم میریم با هم خوشبخت شیم.
پ.ن : من برم ... نیازهات چی میشه پس؟یوهاهاها
پاسخ::)))))))))))))))))))
عاااااااااقااااااا کم آوردم!
برووووووووو خووووووونتووووووووووووون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
در جوابِ جواب کامنتم به پستت :بنده به عنوان مسئولِ موفـــــــــق فق فق فق (فق فق فق ... آآآآآ حالااا بیا موفـــق فق فق فق ... قرررر قرررر(به هر حال دو تا عروسی در هفته مغز آدمو خراب میکنه دیگه!قر تو کلامم گیر کرده.کمر که دیگه استغفرالله!!) ) اردوهای مذهبی!! موظفم تو عروسی ها به صورت اسپشال عمل کنم!به هر حال مردم به منِ مسئول نگاه میکنن دیگه.من باید الگوی خوبی باشم.
پ.ن : بعد این کامنت توبه کنید!توبه ی نصوح!باشد که به امراض ما مبتلایان دچار نشوید.بحمدالله و المنه لااله الا الله ...
پاسخ:خب!
کل این پست یه نقشه بود که به همینجا برسیم و من این چهره خبیث و مردم فریب تو رو رو کنم!
به حمدالله حاصل شد!
به میمنت این پیروزی... دس دس (اکو هم داره)... حالا دس دس دس...
این وریا...
اون وریا...
اون تهیا...
دس دس...
حالا بر عکس... D:
1.آره!!
2. نع!
پاسخ: :-s<br> یک <br>
پاسخ:خخخخخخ فک کردی چی؟؟؟ من همه راه های دور زدنو بلدم! پاششششو بیا همه رو جواب دادم ;)
هد غثنزخئئثدفث ناشدیث یشق شسف!
ئشد ناثهمه شیشئث زخخمه اشسفشئ!
ئشد ذثافشقهد یخخسفث یخدهشئ!
هد حخسف یشق ئخقثیث ئشد شسف!
یشق حشغشد شد ئشقی ذش شسذ شئشی!شد ئشقی یشس یشق یشسف یشقشی :|
پ.ن : من بعد گزاردن کامنت متوجه زبان کیبورد شدم حال ترجمه ندارم فلذا برو دیکد کن حالشووو ببر!تا اخر تابستون سرگرمت کردم )) واااای که چه قد باحالم من
پاسخ: چه جالب بعد از گذاشتن کامنت متوجه زبون کیبوردت شدی؟؟؟ من در هیچ حالتی متوجه زبون کیبوردت نمیشم! کلا فک کنم مشکل تکلم داره... آخی الهی ببریمش دکتر (به یاد صحابهی گل: سحر)
پ.ن:ببین من از بعد اون جملات گهرباری که امروز نثارم شده کلا تو افقم بیزحمت نیاااا اینورا ترکیبمون تو این دنیا هیولا بود تو افق که دیگه گودزیلا میشه :|
پاسخ:من افق خودمو میخوام! تابلو ورودی داشته باشه بزرگ روش نوشته باشن: Masoumehes are NOT allowed .
فک کنم همین در توصیف زیباییها و نیکوییهای افقم کافی بود!
نه خداااایی...
اون چه حرکتی بود تو عروسی مردم؟؟!!؟؟؟ دوس داری یکی بیاد تو عروسی خودت اینکارو کنه؟؟؟
دوست داری بگو با بوم بیام D:
من ریشه های چرت و خزعبل در وجودم سوووخت امروز :| اصن دیگه نمیتونم از کادر خارج بشم و داخل بشم :| اصن من از کادر بدم میاد :| اصن من ...
هعی ی ی ...
پ. : معصومه ای که نتواند چرت و پرت بگوید معصومه نیست.
یه روایت دیگه هم از پی نوشت بالا هست که میگه :
معصومه ای که نتواند چرت و پرت بگیود از ما (ینی از ناقل) نیست.
پ.ن : من مانده ام با نیاز هام فاطـــــــــــــمه جان دریاب ما را که خربزه آب است :|
پاسخ: اوه اوه...
نه نه.... تکذیب میکنم... من با ایشون نبودم.
پینوشت: معصومه ببین کارو به کجا کشوندی! اون موقع که من اینو نوشتم نمیدونستم تو تو عروسیها چه حرکتی میزنی... با این وضعیت به نفعته که ادامه ندم :|
پاسخ: به پوچی رسیدم! این بود؟؟ این بود اون صحابهی من که در فراقش این چنین نبشتهها در وَکردم؟
لدفن یک افق خالی از سکنه برای من بیاورید!